حکایت
حکایت عجیب باد کنک و نسبت آن به انسان دل هر انسان مثل بادکنکی است که به شیر آبی وصل باشد و درون آن گلوله ای که ما اسم آن را شیطان میگذاریم وجود دارد آبی که از شیر وصل به بادکنک به درون بادکنک میریزد اعمال ثواب ما هستند و هر چقدر ثوابهایمان بیشتر باشد آبی که از شیر به درون بادکنک میریزد فشارش بیشتر است و اگر ثوابی انجام ندهیم شیر آب بسته میشود در پایین بادکنک سوراخ هایی است که آب بوسیله آنها از بادکنک خارج میشوند و این سوراخ ها به ازای هر گناهی که انجام داده ایم در بادکنک بوجود آمده است و راه بستن این سوراخ ها فقط توبه و استغفار است اگر سوراخی در باد کنک نباشد گلوله ای که درون بادکنک است یعنی شیطان بوسیله ی آب یعنی همان ثواب هایی که انجام داده ایم به زیر آب میرود ودیگر نمی تواند در دل ما وسوسه بیاندازد وانقدر صدای آن زیر آب ضعیف به انسان می رسد دیگر به سختی می شود آنرا شنید آری اگر استغفار کرد سوراخ های بادکنک رابست و بعد ثواب کرد و شیر آب را باز کرد آنموقع دیگر شما بر نفس خود مسلط هستید و شیطان را غرق کرده اید و شما مشتاق عبادت خواهید شد ولی گوی هایی که در بادکنکهای دیگران هستند به دلیل گناهانی که انجام داده اند غرق نشده اند و شما دیگر به آنها دسترسی ندارید تا غرقشان کنید چون تحت اختیارات شما نیستند بنابراین مواظب گوی های دیگران باشید چون آنها نیز شمارا گمراه خواهند کرد و انسان را به گناه خواهند کشید تا گوی شما را از زیر آب بیرون بیاورند این است حکایت بادکنک و گوی و سوراخ های بادکنک و شیر آب و بادکنکهای دیگران، موفق و پیروز باشید مدیریت وبلاگ مسافران مهتاب.